معنی

پژمان کردن، افسردن، دل شکسته کردن
سایر معانی: محزون کردن، سرافکنده و دلسرد کردن، اندوهگین کردن، مغموم کردن، adj : پژمان کردن، نژند، افسرده، محزون ومغموم

دیکشنری

منفور
فعل
dejectپژمان کردن
dejectافسردن
dejectدل شکسته کردن

ترجمه آنلاین

دلتنگی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.