declare
معنی
اعلام کردن، گفتن، اعلان کردن، اظهار کردن، اظهار داشتن، شناساندن
سایر معانی: ابراز کردن، بازنمود کردن، (رسما) بیان کردن، (رسما و علنا) آشکار کردن، بروز دادن، نشان دادن، (به طور کتبی یا شفاهی محتوای بار خود را به مامور گمرک) اظهار کردن، نمایاندن، اظهارنامه دادن، تصریح کردن، بی پرده گفتن، رک و راست گفتن، تاکید کردن، پرداخت سود سهام یا بهره (و غیره) را اعلام کردن، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ورق رو کردن، آتو کردن
[کامپیوتر] اعلان ( معرفی) کردن - معرفی، اعلان - بیان ویژگیهای یک متغیر . در برخی از زبانهای برنامه نویسی، مانند پاسکال و C . تمام متغیرها را باید تعریف کرد . در زبان بیسیک و فرترن، معرفی متغیرها انتخابی است و تعریفها را معمولاً برای ایجاد آرایه ها یا متغیرهایی از نوع خاص به کار می برند.
سایر معانی: ابراز کردن، بازنمود کردن، (رسما) بیان کردن، (رسما و علنا) آشکار کردن، بروز دادن، نشان دادن، (به طور کتبی یا شفاهی محتوای بار خود را به مامور گمرک) اظهار کردن، نمایاندن، اظهارنامه دادن، تصریح کردن، بی پرده گفتن، رک و راست گفتن، تاکید کردن، پرداخت سود سهام یا بهره (و غیره) را اعلام کردن، (بازی ورق) دست خود را اعلام کردن، ورق رو کردن، آتو کردن
[کامپیوتر] اعلان ( معرفی) کردن - معرفی، اعلان - بیان ویژگیهای یک متغیر . در برخی از زبانهای برنامه نویسی، مانند پاسکال و C . تمام متغیرها را باید تعریف کرد . در زبان بیسیک و فرترن، معرفی متغیرها انتخابی است و تعریفها را معمولاً برای ایجاد آرایه ها یا متغیرهایی از نوع خاص به کار می برند.
دیکشنری
اعلام
فعل
declare, promulgate, notify, blazon, acclaim, enunciateاعلام کردن
declare, express, affirm, allude, froth, importاظهار کردن
say, tell, utter, adduce, declare, tongueگفتن
express, declare, remark, say, stateاظهار داشتن
proclaim, announce, advertise, declare, give outاعلان کردن
declareشناساندن
ترجمه آنلاین
اعلام کنند
مترادف
acknowledge ، advance ، advocate ، affirm ، allegate ، allege ، announce ، argue ، assert ، asservate ، attest ، aver ، avow ، be positive ، blaze ، bring forward ، certify ، cite ، claim ، confess ، confirm ، contend ، convey ، demonstrate ، disclose ، enunciate ، give out ، inform ، insist ، maintain ، manifest ، notify ، pass ، proclaim ، profess ، promulgate ، pronounce ، propound ، publish ، put forward ، reaffirm ، reassert ، render ، repeat ، reveal ، set forth ، show ، sound ، state ، stress ، swear ، tell ، testify ، validate ، vouch