debase
معنی
پست کردن، خوار کردن، عیب دار کردن
سایر معانی: خفیف کردن، کم ارج کردن، دون کردن، فرومایه کردن، مقام کسی را پایین بردن
سایر معانی: خفیف کردن، کم ارج کردن، دون کردن، فرومایه کردن، مقام کسی را پایین بردن
دیکشنری
نفرین
فعل
humiliate, debase, disgrace, blemish, reproach, affrontخوار کردن
debase, addle, blemish, cripple, damage, deformعیب دار کردن
post, humble, abase, debase, degrade, demeanپست کردن
ترجمه آنلاین
تحقیر کردن
مترادف
abase ، bemean ، cast down ، cheapen ، corrupt ، cripple ، debauch ، debilitate ، demean ، demoralize ، deprave ، devaluate ، devalue ، disable ، disgrace ، dishonor ، drag down ، dump on ، enfeeble ، fluff off ، humble ، humiliate ، lower ، put away ، put down ، reduce ، sap ، shoot down ، sink ، take down a peg ، take down ، undermine ، weaken