معنی

حرارت، رابطه، این علامت، خط تیره، فاصله میان دو حرف، پراکنده کردن، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
سایر معانی: (محکم و به منظور شکستن) پرتاب کردن، افکندن، انداختن، کوفتن (بر)، (به مقدار کمی) آمیختن، مقدار کم، ذره، نومید کردن، از بین بردن، (قدیمی - عامیانه) لعنت کردن، (ناگهان و به سرعت) حرکت کردن، (صدای خوردن شیشه به سنگ یا پاشیده شدن آب وغیره) جرنگ، فش، شرپ، حرکت (تند و ناگهان)، دویدن، دوزدن، دوزنی، (مسابقات دو) دوسرعت، دو تند، (ظاهر) پرجلوه، پرنما، پرنمود، (با: away یا down) زدن، فرو کردن، (آبگونه) پاشیدن، دلشکسته کردن، مغموم کردن، دلسرد کردن، شرمسار کردن، آزرمگین کردن، خجل کردن، جد و جهد، شوق و ذوق، دلگرمی، (اتومبیل) داشبرد، داشبورد، (باقلم یا قلم مو) ضربه ی سریع و شتاب آمیز، (علایم نقطه گذاری در چاپ و نگارش - این نشان: ــ که طول آن دو برابر هایفن است) خط تیره، (در غرب افریقا)، (در اصل) انعام
[عمران و معماری] خط تیره
[کامپیوتر] خط تیره (-) نوع علامت دستور زبانی، شبیه به خط ربط، اما طولانی تر. تر بر روی ماشین تحریر، دو خط ربط برابر با یک خط تیره است. نگاه کنید به required hyphen .
[ریاضیات] کشه، خط تیره، خط فاصله، خط چین، تکه خط

دیکشنری

خط تیره
اسم
dashخط تیره
dashفاصله میان دو حرف
bracket, dashاین علامت
dash, interspersionپراکنده کردن
relation, connection, respect, relevance, nexus, dashرابطه
heat, fire, warmth, zeal, ardor, dashحرارت
فعل
dash, flee, raceبسرعت رفتن
dashبسرعت انجام دادن
dash, smashبشدت زدن
flaunt, show off, dash, grandstand, pose, postureخود نمایی کردن

ترجمه آنلاین

خط تیره

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.