معنی

خفه کردن، خفه شدن، تعدیل کردن رطوبت پیدا کردن، مرطوب کردن، افسرده شدن

دیکشنری

مرطوب
فعل
dampen, moistenمرطوب شدن
moderate, adjust, dampen, modify, modulate, regulateتعدیل کردن
dampen, despond, gloom, languish, saddenافسرده شدن
dampenرطوبت پیدا کردن

ترجمه آنلاین

مرطوب شده

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.