معنی
بند، سیل گیر، سد، اب بند، سد ساختن، مانع شدن یاایجاد مانع کردن، محدود کردن
سایر معانی: بنداب، دریاچه ی پشت سد، آب سد، (معمولا با: up یا back) سد ساختن، (مجرا را) گرفتن، بستن، (مجازی) بندآوردن، جلوگیری کردن، (هرچیز سد مانند) مانع، جلوبست، بازدار، راه بند، (دندان سازی) ورقه ی لاستیکی که برای خشک نگهداشتن دندان به کار می رود، (چهارپایان) مادر
[عمران و معماری] سد - مانع
[مهندسی گاز] سد، بند
[زمین شناسی] مسدود کردن ،آب بند،بند،سد ساختن، سد مانع مصنوعی یا طبیعی یا دیواره احداث شده عمود بر مسیر آب یا دره
[ریاضیات] بستن، سد، مسدود کردن، مسدود کننده ی جریان، بند
[آب و خاک] سد، بند، مانع، دیوار
سایر معانی: بنداب، دریاچه ی پشت سد، آب سد، (معمولا با: up یا back) سد ساختن، (مجرا را) گرفتن، بستن، (مجازی) بندآوردن، جلوگیری کردن، (هرچیز سد مانند) مانع، جلوبست، بازدار، راه بند، (دندان سازی) ورقه ی لاستیکی که برای خشک نگهداشتن دندان به کار می رود، (چهارپایان) مادر
[عمران و معماری] سد - مانع
[مهندسی گاز] سد، بند
[زمین شناسی] مسدود کردن ،آب بند،بند،سد ساختن، سد مانع مصنوعی یا طبیعی یا دیواره احداث شده عمود بر مسیر آب یا دره
[ریاضیات] بستن، سد، مسدود کردن، مسدود کننده ی جریان، بند
[آب و خاک] سد، بند، مانع، دیوار
دیکشنری
سد
اسم
dam, barrier, block, obstacle, wall, dikeسد
paragraph, clause, dam, article, wristband, provisionبند
waterworks, dam, dike, dykeاب بند
floodgate, bank, bund, damسیل گیر
فعل
damسد ساختن
limit, restrict, curb, narrow, confine, damمحدود کردن
damمانع شدن یاایجاد مانع کردن
ترجمه آنلاین
سد