cut up
معنی
1- (گوشت و سبزی و زمین و غیره) ریز ریز کردن، قطعه قطعه کردن، بخش کردن 2- زخم و زیلی کردن، بریده بریده کردن، کاردی کردن 3- (عامیانه) سخت سرزنش کردن، گوشمالی دادن 4- (عامیانه) دلخور کردن، آزرده کردن 5- (عامیانه) مسخره بازی درآوردن(برای جلب توجه)، تو بازی رفتن، (عامیانه) دلقک، خودنما، خود شیرین، توجه طلب، نگرخواه
[عمران و معماری] خرد کردن
[عمران و معماری] خرد کردن
دیکشنری
برش
اسم
mockery, ridicule, scoff, zany, Aunt Sally, ironyمسخره
صفت
tired, exhausted, weary, sick, wearied, jadedخسته
ترجمه آنلاین
قطع کردن