انباشتسنگ [زمینشناسی] سنگ آذرینی که براثر تهنشست بلورها از یک ماگما در نتیجۀ عمل گرانی و انباشته شدن آنها به وجود میآید ...
واژههای مصوب فرهنگستان
انباشتی [زمینشناسی] ویژگی سنگ آذرینی که براثر تهنشست بلورها از یک ماگما در نتیجۀ عمل گرانی و انباشته شدن آنها به وجود میآید ...
بلور انباشتی [زمینشناسی] بلور نمک حاصل از تبلور شورابهها که در مرز بین هوا و آب تشکیل میشود
پیوندهای دوگانۀ همجوار [شیمی] پیوندهای دوگانهای که دستکم سه کربن پشتسرهم را در یک ساختار به هم پیوند میدهند ...
[شیمی] پیوندهای دوگانه همجوار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جمع شده، متراکم، فراهم سایر معانی: انباشتن انباشتن، جمع شونده، اندوختن، روی هم انباشتن [ریاضیات] مجتمع [آب و خاک] انبارش شده، تجمع یافته،انبوه شده
[عمران و معماری] ذخیره جمع شده [آب و خاک] ذخیره تجمعی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.