نشخواره [کشاورزی - علوم دامی] لقمهای از خوراکی که قبلا خورده شده است و برای جویدن مجدد به دهان نشخوارکنندگان بازمیگردد
واژههای مصوب فرهنگستان
نشخوارکننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راحت سایر معانی: بغل کردنی، دوست داشتنی، مامانی، نوازش کن
گنجه، صندوق خانه، اطاقک کشتی سایر معانی: (در کشتی) اتاقچه، کابین، (در کشتی کوچک) آشپزخانه، (اسکاتلند)، الاغ، خر
چماق، چماق زدن، چوب زدن سایر معانی: چنبه، کوتنگ، چوبدستی، گواز (کوتاه و کلفت)، با چوبدستی زدن، چنبه کوب کردن، کوبه زدن
سخت اندیشیدن، چاره جویی کردن
ابر طوفان دار، وضع اشوب نما
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.