crystalline
/ˈkrɪstəˌlaɪn/

معنی

واضح، شفاف، بلورین، متبلور
سایر معانی: بلورسان، بلور مانند، روشن، فرانما، زلال، بلوردار
[شیمی] 1- بلورین، بلورسان، بلور مانند 2- روشن، فرانما، شفاف، زلال 3- بلوردار 4-داراى ساختمان بلورى، بلورشباکی
[عمران و معماری] بلورین
[برق و الکترونیک] بلورین - بلوری ماده ای تک بلوری است که اتمهای آن در فقط یک آرایه پیوسته مرتب شده باشند ف ماده ای چند بلوری است که دارای چند آرایه ی اتمی باشد . اگر اتمها در آرایه های منظمی قرار نگرفته باشند ماده بی شکل یا آمورخواهد بود . - بلورین
[مهندسی گاز] متبلور
[زمین شناسی] بلورین،ماده ای که به بلور شباهت دارد،جسمی که ویژگی های بلور را دارد
[نساجی] بلورین

دیکشنری

بلورین
صفت
crystalline, porphyritic, pellucidبلورین
crystallineمتبلور
transparent, clear, lucid, crystal, hyaline, crystallineشفاف
obvious, clear, explicit, vivid, distinct, crystallineواضح

ترجمه آنلاین

کریستالی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.