crouch
معنی
خوشامد گویی کردن، چندک زدن، دولا شدن، قوز کردن
سایر معانی: (برای حمله و یا از ترس و غیره) خود را جمع کردن، خف کردن، کز کردن، دولا کردن یا شدن، (چاپلوسانه) تعظیم و تکریم کردن، خضوع و خشوع کردن، قوز کردن از ترس وسرما
سایر معانی: (برای حمله و یا از ترس و غیره) خود را جمع کردن، خف کردن، کز کردن، دولا کردن یا شدن، (چاپلوسانه) تعظیم و تکریم کردن، خضوع و خشوع کردن، قوز کردن از ترس وسرما
دیکشنری
کوهنوردی
فعل
crouch, stoop, hunker, double upدولا شدن
hump, hunch, squat, crouchقوز کردن
cower, crouch, squatچندک زدن
suck up, chum, compliment, crouch, flatter, make upخوشامد گویی کردن
ترجمه آنلاین
خم شدن
مترادف
bend ، bend down ، bow ، cower ، dip ، duck ، grovel ، huddle ، hunch ، hunker down ، kneel ، quail ، quat ، scrooch down ، squat ، stoop ، wince