cross country
معنی
(از میان دشت و صحرا و راه های فرعی و نه از طریق شاهراه) از راه فرعی، (ورزش های دو و میدانی) دو صحرایی، صحرایی، سراسری، در سرتاسر کشور (یا ناحیه)، خارج از جاده وشارع اصلی، در فضاهای بازدهات، درسرتاسرمزرعه، ورزش های میدانی وصحرایی
دیکشنری
کشور متقابل
اسم
outdoor, cross-countryصحرایی
cross-countryورزش های میدانی و صحرایی
صفت
cross-countryخارج از جاده وشارع اصلی
cross-countryدر فضاهای بازدهات
cross-countryدر سرتاسر مزرعه
ترجمه آنلاین
متقابل کشور