cross country
/ˈkrɒsˈkəntri/

معنی

(از میان دشت و صحرا و راه های فرعی و نه از طریق شاهراه) از راه فرعی، (ورزش های دو و میدانی) دو صحرایی، صحرایی، سراسری، در سرتاسر کشور (یا ناحیه)، خارج از جاده وشارع اصلی، در فضاهای بازدهات، درسرتاسرمزرعه، ورزش های میدانی وصحرایی

دیکشنری

کشور متقابل
اسم
outdoor, cross-countryصحرایی
cross-countryورزش های میدانی و صحرایی
صفت
cross-countryخارج از جاده وشارع اصلی
cross-countryدر فضاهای بازدهات
cross-countryدر سرتاسر مزرعه

ترجمه آنلاین

متقابل کشور

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.