crescendo
معنی
اوج، قوی شدن صدا بطور تدریجی
سایر معانی: (هرگونه افزایش تدریجی شدت یا نیرو و غیره) اوج گیری، اوگ، فرازینگاه، (موسیقی - افزایش تدریجی بلندی آوا) اوج روی، (دستور نواختن موسیقی) کم کم بر بلندی صدا افزوده شود، اوج روی کنید، اوج روی کردن (موسیقی)، اوج گرفتن، به اوج رسیدن
سایر معانی: (هرگونه افزایش تدریجی شدت یا نیرو و غیره) اوج گیری، اوگ، فرازینگاه، (موسیقی - افزایش تدریجی بلندی آوا) اوج روی، (دستور نواختن موسیقی) کم کم بر بلندی صدا افزوده شود، اوج روی کنید، اوج روی کردن (موسیقی)، اوج گرفتن، به اوج رسیدن
ترجمه آنلاین
اوج
مترادف
apex ، ascension ، building ، climb ، crest ، critical mass ، culmination ، elevation ، escalation ، intensification ، peak ، pinnacle ، rise ، summit ، surge ، upsurge ، zenith