crawfish
معنی
خرچنگ خاردار، خرچنگ اب شیرین، به پشت حرکت کردن، از موضعی عقب نشینیکردن
سایر معانی: (عامیانه) جا زدن، لنگ انداختن، زه زدن، (حرف خود را) پس گرفتن، به پشت حرکت کردن مثل خرچنگ
سایر معانی: (عامیانه) جا زدن، لنگ انداختن، زه زدن، (حرف خود را) پس گرفتن، به پشت حرکت کردن مثل خرچنگ
دیکشنری
خرچنگ
اسم
crayfish, crawfish, sea crayfishخرچنگ خاردار
crawfish, crayfishخرچنگ اب شیرین
فعل
crawfishبه پشت حرکت کردن
crawfishاز موضعی عقب نشینیکردن
ترجمه آنلاین
خرچنگ