corresponding
معنی
مکاتبه کننده، مکاتبهای
سایر معانی: متناظر
[نساجی] برابر - مطابق
[ریاضیات] مربوط به خود، متناظر، نظیر به نظیر، متقابل، هم پاسخ، متناظر، مطابق
سایر معانی: متناظر
[نساجی] برابر - مطابق
[ریاضیات] مربوط به خود، متناظر، نظیر به نظیر، متقابل، هم پاسخ، متناظر، مطابق
دیکشنری
متناظر
صفت
correspondingمکاتبه کننده
correspondingمکاتبهای
ترجمه آنلاین
مربوطه
مترادف
agnate ، akin ، alike ، analogous ، answering ، comparable ، complementary ، consonant ، correlative ، correspondent ، coterminus ، identical ، interrelated ، kin ، kindred ، like ، parallel ، reciprocal ، similar ، synonymous ، undifferentiated