correlative
معنی
جفتی، وابسته به هم، لازم و لزوم
سایر معانی: وابسته به همبستگی یا بستگی، همبسته، متضایف، قرینه، (دستور زبان) همبسته ساز، جفته، وابسته بهم، لازم وملزوم
سایر معانی: وابسته به همبستگی یا بستگی، همبسته، متضایف، قرینه، (دستور زبان) همبسته ساز، جفته، وابسته بهم، لازم وملزوم
دیکشنری
همبستگی
صفت
correlativeوابسته به هم
paired, binary, correlativeجفتی
correlativeلازم و لزوم
ترجمه آنلاین
همبستگی