corpulence
معنی
جسامت، تنومندی، فربهی
سایر معانی: چاقی، تناوری (corpulency هم می گویند)، corpulency جسامت
سایر معانی: چاقی، تناوری (corpulency هم می گویند)، corpulency جسامت
دیکشنری
تنگی نفس
اسم
burliness, corpulence, corpulencyتنومندی
obesity, fatness, corpulence, embonpoint, corpulency, rotundityفربهی
bulk, corpulence, corpulency, voluminosityجسامت
ترجمه آنلاین
تناسب اندام