corpulence
/ˈkɔːrpjʊləns/

معنی

جسامت، تنومندی، فربهی
سایر معانی: چاقی، تناوری (corpulency هم می گویند)، corpulency جسامت

دیکشنری

تنگی نفس
اسم
burliness, corpulence, corpulencyتنومندی
obesity, fatness, corpulence, embonpoint, corpulency, rotundityفربهی
bulk, corpulence, corpulency, voluminosityجسامت

ترجمه آنلاین

تناسب اندام

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.