coordination
معنی
سایر معانی: هماهنگی
[حسابداری] هماهنگی
[شیمی] کوئوردیناسیون
[عمران و معماری] هماهنگی
[زمین شناسی] هم آرانی، کوردیناسیون مشارکت یک اتم با دیگری در آرایش های سه بعدی. عدد کوئوردیناسیون نشان دهنده اندازه اتمی یک اتم است. هشت وجهی یا کوئوردیناسیون 6 تایی نمونه ای از آرایش اتمی معمول اتم های فلزی با اکسیژن می باشد.
[ریاضیات] همارایی، هماهنگی، همکاری