معنی

جشنی، وابسته به جشن و عشرت
سایر معانی: (وابسته به جشن و شادی) بزمی، جشن مانند، سورمانند، پربزن و بکوب، معاشرتی، آمیزش گرای، خوش مشرب، همدم گرای، اهل مهمانی و طرب، رفیق دوست، بزم دوست، دوستکام، اهل کیف وخوشگذرانی

دیکشنری

جادوگر
صفت
festival, convivial, festive, festalجشنی
convivialوابسته به جشن و عشرت

ترجمه آنلاین

دلنشین

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.