conveying
معنی
[عمران و معماری] جابجا کردن - حمل
[زمین شناسی] باربری بانوارنقاله کاربردنوارنقاله درقسمتهای مختلف معدن بسیارمتداول است.ازاین وسیله می توان برای باربری درتونل های افقی،تونلهای مورب،بیرون معدن،داخل کارخانه تغلیظ وسایرموارداستفاده کرد.ازاین وسایل تنهادرمواردی می توان استفاده کردکه تصویرافقی مسیرآن ،خط مستقیم باشد.
[ریاضیات] انتقال
[زمین شناسی] باربری بانوارنقاله کاربردنوارنقاله درقسمتهای مختلف معدن بسیارمتداول است.ازاین وسیله می توان برای باربری درتونل های افقی،تونلهای مورب،بیرون معدن،داخل کارخانه تغلیظ وسایرموارداستفاده کرد.ازاین وسایل تنهادرمواردی می توان استفاده کردکه تصویرافقی مسیرآن ،خط مستقیم باشد.
[ریاضیات] انتقال
دیکشنری
انتقال
فعل
convey, supply, transmit, extend, give, broadcastرساندن
convey, account, quote, relate, transcribe, tellنقل کردن
take, remove, win, take away, carry, driveبردن
carry, transport, bear, haul, portage, conveyحمل کردن
ترجمه آنلاین
انتقال دادن