conveyance
معنی
واگذاری، حمل، انتقال، سند انتقال، وسیله نقلیه
سایر معانی: ارسال، رسانش، ترابرد، ترافرست، وسیله ی نقلیه، وسیله ی حمل و نقل، رسانگر، برندگر، (حقوق) انتقال نامه
[عمران و معماری] انتقال
[حقوق] انتقال (مال غیر منقول)، صلح نامه، سند انتقال (مال غیر منقول)، حمل، وسیله نقلیه
[معدن] باربر (ترابری)
سایر معانی: ارسال، رسانش، ترابرد، ترافرست، وسیله ی نقلیه، وسیله ی حمل و نقل، رسانگر، برندگر، (حقوق) انتقال نامه
[عمران و معماری] انتقال
[حقوق] انتقال (مال غیر منقول)، صلح نامه، سند انتقال (مال غیر منقول)، حمل، وسیله نقلیه
[معدن] باربر (ترابری)
دیکشنری
انتقال
اسم
transfer, transition, transmission, transportation, conduction, conveyanceانتقال
shipping, shipment, carting, conveyance, consignment, portageحمل
assignment, transfer, surrender, cession, submission, conveyanceواگذاری
transfer, conveyanceسند انتقال
vehicle, transport, steed, conveyanceوسیله نقلیه
ترجمه آنلاین
انتقال
مترادف
car ، carriage ، carrying ، communication ، machine ، movement ، transfer ، transference ، transmission ، transportation ، vehicle