conveyance
/kənˈveɪəns/

معنی

واگذاری، حمل، انتقال، سند انتقال، وسیله نقلیه
سایر معانی: ارسال، رسانش، ترابرد، ترافرست، وسیله ی نقلیه، وسیله ی حمل و نقل، رسانگر، برندگر، (حقوق) انتقال نامه
[عمران و معماری] انتقال
[حقوق] انتقال (مال غیر منقول)، صلح نامه، سند انتقال (مال غیر منقول)، حمل، وسیله نقلیه
[معدن] باربر (ترابری)

دیکشنری

انتقال
اسم
transfer, transition, transmission, transportation, conduction, conveyanceانتقال
shipping, shipment, carting, conveyance, consignment, portageحمل
assignment, transfer, surrender, cession, submission, conveyanceواگذاری
transfer, conveyanceسند انتقال
vehicle, transport, steed, conveyanceوسیله نقلیه

ترجمه آنلاین

انتقال

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.