converge
معنی
سایر معانی: تلاقی کردن، همرس شدن یا کردن، به هم ملحق شدن، همریز شدن، همسان بودن، (فیزیک و نورشناسی) همگرا شدن، (مثل اشعه ای که از عدسی می گذرد) در یک نقطه با هم تلاقی کردن، متقارب شدن، (ریاضی) همگرا بودن، توجه بیک نقطه یا یک مقصد مشترک، تقارب خطوط، وجود تشابه
[ریاضیات] نزدیک شدن، متقارب بودن، متقارب شدن، همگرا بودن، میل کردن، گراییدن، تقارب نمودن