controller
معنی
سایر معانی: سرحسابدار، حسابرس کل، رئیس حسابداری (comptroller هم می نویسند)
[حسابداری] کنترلر
[عمران و معماری] دستگاه کنترل - کنترل کننده
[کامپیوتر] کنترل کننده ؛ کنترل شده
[برق و الکترونیک] کنترل کننده 1. مداری الکتریکی یا الکترومکانیکی که با ارسال سیگنالهای مناسب از طریق سیم، هوا، یا آب عملی را کنترل می کند . ارسال را می توان به صورت اکوستیک، رادیویی، یا زیر قرمز انجام داد، به عنوان مثال می توان از کنترل کننده های راه دور دستگاههای صوتی / تصویری و کنترل کننده های رادیویی برای باز کردن در یا کنترل هواپیما، ماشینها، یا قایقهای مدل نام برد . 2. مترادفی برای microcontroller .
[مهندسی گاز] تنظیم کننده، کنترل کننده، ناظر
[حقوق] ذیحساب، کنترلر (بالاترین مقام شرکت یا سازمان)، ممیز
[ریاضیات] حسابرس، ممیز، کنترل کننده، ذیحساب، ناظر