controller
/kənˈtroʊlə/

معنی

ناظر، کنترل کننده، بازرس، حسابدار ممیز
سایر معانی: سرحسابدار، حسابرس کل، رئیس حسابداری (comptroller هم می نویسند)
[حسابداری] کنترلر
[عمران و معماری] دستگاه کنترل - کنترل کننده
[کامپیوتر] کنترل کننده ؛ کنترل شده
[برق و الکترونیک] کنترل کننده 1. مداری الکتریکی یا الکترومکانیکی که با ارسال سیگنالهای مناسب از طریق سیم، هوا، یا آب عملی را کنترل می کند . ارسال را می توان به صورت اکوستیک، رادیویی، یا زیر قرمز انجام داد، به عنوان مثال می توان از کنترل کننده های راه دور دستگاههای صوتی / تصویری و کنترل کننده های رادیویی برای باز کردن در یا کنترل هواپیما، ماشینها، یا قایقهای مدل نام برد . 2. مترادفی برای microcontroller .
[مهندسی گاز] تنظیم کننده، کنترل کننده، ناظر
[حقوق] ذیحساب، کنترلر (بالاترین مقام شرکت یا سازمان)، ممیز
[ریاضیات] حسابرس، ممیز، کنترل کننده، ذیحساب، ناظر

دیکشنری

کنترل کننده
اسم
controllerکنترل کننده
supervisor, bystander, overseer, viewer, spectator, controllerناظر
inspector, controller, warden, scrutineerبازرس
controllerحسابدار ممیز

ترجمه آنلاین

کنترل کننده

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.