continuum
معنی
تسلسل، زنجیره، پیوستگان، رشته مسلسل
سایر معانی: (ریاضی) متصله، پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ی آنها از یکدیگر رابطه ی معکوس دارد)، استمرار، پی درپی، مستمر
[شیمی] پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ى آنها از یکدیگر رابطه ى معکوس دارد)، استمرار
[عمران و معماری] محیط پیوسته - پیوسته
[ریاضیات] متصله، پیوستار، پیوستگی، پیوسته
سایر معانی: (ریاضی) متصله، پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ی آنها از یکدیگر رابطه ی معکوس دارد)، استمرار، پی درپی، مستمر
[شیمی] پیوستار، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ى آنها از یکدیگر رابطه ى معکوس دارد)، استمرار
[عمران و معماری] محیط پیوسته - پیوسته
[ریاضیات] متصله، پیوستار، پیوستگی، پیوسته
دیکشنری
پیوستگی
اسم
continuumزنجیره
continuity, sequence, continuum, concatenation, progression, serializationتسلسل
continuumپیوستگان
continuum, suiteرشته مسلسل
ترجمه آنلاین
پیوستگی