conterminous
معنی
مجاور، هم مرز، متلاقی، نوک بنوک
سایر معانی: (واقع در یک محدوده) یکپارچه، هم پایان (دارای مرز مشترک)، همسایه، دیوار به دیوار
سایر معانی: (واقع در یک محدوده) یکپارچه، هم پایان (دارای مرز مشترک)، همسایه، دیوار به دیوار
دیکشنری
مخفیانه
صفت
conterminous, coterminous, abuttingهم مرز
adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, conterminousمجاور
conterminousنوک بنوک
adjoining, conterminous, meetingمتلاقی