معنی

سر یکی کردن، هم پیمان شدن، توطئه چیدن برای کار بد، در نقشه خیانت شرکت کردن
سایر معانی: تبانی کردن، توطئه کردن، در خفا نقشه کشیدن، (برای کارهای بد) هم قسم شدن، همکاری کردن، دست به دست هم دادن

دیکشنری

توطئه
فعل
conspire, leagueهم پیمان شدن
collude, concert, concord, conspireسر یکی کردن
conspireتوطئه چیدن برای کار بد
conspireدر نقشه خیانت شرکت کردن

ترجمه آنلاین

توطئه کنند

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.