congruent
/ˈkɒŋɡrʊənt/

معنی

موافق، متجانس
سایر معانی: همساز، همنوا، متوافق، همایند، همخوان، متشابه، همانند، همسان
[عمران و معماری] همنهشت
[زمین شناسی] همنهشت
[ریاضیات] همنهشت
[آب و خاک] همنهشت، متناجنس

دیکشنری

متجانس
صفت
congruent, congruous, homologicalمتجانس
according, agreeing, compliant, congruent, compatible, concurrentموافق

ترجمه آنلاین

متجانس

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.