confounded
معنی
گیج، نفرین شده، مبهوت، مات، مضطرب، سر در گم، لعنت شده
سایر معانی: (دشنام حاکی از خشم یا آزردگی) لعنتی !، فلان فلان شده !، هاج و واج، حیران، سرگشته
سایر معانی: (دشنام حاکی از خشم یا آزردگی) لعنتی !، فلان فلان شده !، هاج و واج، حیران، سرگشته
دیکشنری
مخفی شده
صفت
bewildered, damned, amazed, confounded, darnedسر در گم
dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, giddyگیج
staggered, aghast, rocked, astonished, surprised, confoundedمبهوت
uneasy, fretted, disturbed, agitated, alarmed, confoundedمضطرب
confoundedلعنت شده
accursed, cussed, confoundedنفرین شده
opaque, astonished, checkmated, aghast, confounded, quizzicalمات
ترجمه آنلاین
گیج شده