معنی

رهبری کردن، راهنمایی کردن
سایر معانی: منجر شدن به، کشیده شدن به، هدایت شدن به، منتهی شدن به
[ریاضیات] هدایت کردن

دیکشنری

ساختن
فعل
lead, lead off, conduce, head, pilot, spearheadرهبری کردن
usher, guide, instruct, steer, cue, conduceراهنمایی کردن

ترجمه آنلاین

هدایت کردن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.