companionable
معنی
خوش برخورد، قابل معاشرت، شایسته رفاقت
سایر معانی: خوش مشرب، معاشرتی، خونگرم، خوش صحبت
سایر معانی: خوش مشرب، معاشرتی، خونگرم، خوش صحبت
دیکشنری
همراهی
صفت
sociable, livable, liveable, associable, companionable, conversableقابل معاشرت
companionableشایسته رفاقت
affable, communicative, companionableخوش برخورد
ترجمه آنلاین
همراه
مترادف
affable ، amicable ، buddy buddy ، clubby ، complacent ، congenial ، conversable ، convivial ، cordial ، cozy ، cozy with ، familiar ، genial ، good natured ، gregarious ، intimate ، mellow ، neighborly ، outgoing ، pally ، palsy ، sociable ، social ، tight ، tight with