comestible
معنی
خوراکی، خوردنی، قابل خوردن
سایر معانی: (نادر) خوراکی، خوراکی درجمع
سایر معانی: (نادر) خوراکی، خوراکی درجمع
دیکشنری
خوراکی
اسم
food, meal, comestible, chowخوراکی
food, esculent, comestibleخوردنی
صفت
comestibleقابل خوردن
ترجمه آنلاین
خوراکی