collocation
/ˌkɒləˈkeɪʃn̩/

معنی

ترتیب، نظم، نوبت و ترتیب، باهم گذاری
سایر معانی: مرتب سازی، پهلوی هم قرار گیری
[ریاضیات] هم محل

دیکشنری

جابجایی
اسم
order, discipline, regularity, arrangement, system, collocationنظم
collocationنوبت و ترتیب
order, arrangement, sequence, ordering, serialization, collocationترتیب
collocationباهم گذاری

ترجمه آنلاین

همایند

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.