collocation
معنی
ترتیب، نظم، نوبت و ترتیب، باهم گذاری
سایر معانی: مرتب سازی، پهلوی هم قرار گیری
[ریاضیات] هم محل
سایر معانی: مرتب سازی، پهلوی هم قرار گیری
[ریاضیات] هم محل
دیکشنری
جابجایی
اسم
order, discipline, regularity, arrangement, system, collocationنظم
collocationنوبت و ترتیب
order, arrangement, sequence, ordering, serialization, collocationترتیب
collocationباهم گذاری
ترجمه آنلاین
همایند