معنی

کالسکه، اتوبوس، مربی، مربی ورزش، واگن راه اهن، خانه متحرک، معلمی کردن، رهبری عملیات ورزشی را کردن
سایر معانی: (ورزش و هنر پیشگی و غیره) مربی، سرپرست امور ورزشی، سرمربی (بیشتر می گویند: head coach)، تعلیم دادن، مربی گری کردن، تربیت کردن، فرهیختن، آموزاندن، (قرون شانزدهم تا نوزدهم) دلیجان، کالسکه (چهار چرخه و سر پوشیده) (stagecoach هم می گویند)، (راه آهن) واگن درجه سه، (هواپیمای مسافربری) بلیط درجه دو، بلیط توریست، اتومبیل دو در، معلم خصوصی، (نادر) با واگن یا اتوبوس بردن یا رفتن
[کامپیوتر] مربی - یک ویژگی کمکی از برنامه Wordperfect 6.0 که اطلاعات سودمندی را بر اساس نیاز نشان می دهد مثلا" این اطلاعات می تواند به شما کمک کند که چگونه نوشته خود را قالب بندی کنید . این اطلاعات کمکی برخلاف برنامه help تا زمان مورد نیاز بر روی صفحه باقی می ماند . این ویژگی کمکی می تواند برای نو آموزان بسیار سودمند باشد . ویژگیهای چنین برنامه ای مشابه یا cue,cards wizards , balloon help است
[فوتبال] مربی

دیکشنری

مربی
اسم
coach, teacher, mentor, educator, tutor, handlerمربی
bus, coach, omnibusاتوبوس
carriage, coach, brougham, stagecoachکالسکه
coachمربی ورزش
coachواگن راه اهن
coach, mobile, motor homeخانه متحرک
فعل
coachمعلمی کردن
coachرهبری عملیات ورزشی را کردن

ترجمه آنلاین

مربی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.