معنی
پا بند، قید، کنده، ترمز، کلوخه، لخته شدن، زیادی پر کردن، کند کردن، مسدود کردن، بستن
سایر معانی: بند آمدن، بند آوردن، (لوله یا مجرا) گرفتن، مسدود کردن یا شدن، گیر کردن، (وزنه ای که به پای چارپا زنجیر می کنند تا جلو حرکت آنرا بگیرد) پابند، پا وزنه، (هر چه که مانع یا جلوگیر باشد) رادع، پا گیر، دست و پا گیر، کندگر، کفش چوبی، کفش کف کلفت، چاروق، رجوع شود به: clog dance، با کفش چوبی رقصیدن، مانع شدن، جلوگیری کردن، n : کنده، n : سنگین کردن، بستن لوله، متراکم وانباشته کردن
سایر معانی: بند آمدن، بند آوردن، (لوله یا مجرا) گرفتن، مسدود کردن یا شدن، گیر کردن، (وزنه ای که به پای چارپا زنجیر می کنند تا جلو حرکت آنرا بگیرد) پابند، پا وزنه، (هر چه که مانع یا جلوگیر باشد) رادع، پا گیر، دست و پا گیر، کندگر، کفش چوبی، کفش کف کلفت، چاروق، رجوع شود به: clog dance، با کفش چوبی رقصیدن، مانع شدن، جلوگیری کردن، n : کنده، n : سنگین کردن، بستن لوله، متراکم وانباشته کردن
دیکشنری
مسدود کردن
اسم
constraint, stipulation, qualification, reservation, rocker, clogقید
log, block, chump, timber, clog, stubکنده
hunk, lump, nodule, clog, gobکلوخه
brake, clog, stopcockترمز
trammel, anklet, shackle, clog, fetter, gyveپا بند
فعل
block, clog, shut off, close, barricade, caulkمسدود کردن
clot, clog, coagulateلخته شدن
clogزیادی پر کردن
slacken, blunt, sheathe, decelerate, clog, dullکند کردن
close, shut, shut down, block, fasten, clogبستن
ترجمه آنلاین
گرفتگی
مترادف
bar ، block ، blockade ، burden ، cumbrance ، dead weight ، drag ، encumbrance ، hindrance ، impedance ، impediment ، obstruction ، snag