clear
معنی
سایر معانی: روشن، (در مورد آسمان) صاف، راوک، هویدا، نامبهم، عاری از غبار، منور، آرام، متین، مبرهن، آشکار، آسوده، (خیال) راحت، درست، مک، خالص، کامل، قاطع، مبری، باز، کاملا، روشن کردن یا شدن، آشکار کردن یا شدن، شفاف کردن یا شدن، زلال شدن یا کردن، باز کردن یا شدن، رفع کردن، خالی کردن (بار و غیره)، تخلیه کردن، رفع ابهام کردن، تبرئه شدن، بی گناه شناخته شدن، پریدن از روی، (بدون تماس یا برخورد) رد شدن، به طور خالص کسب کردن یا سود بردن، (دید را) روشن یا خوب کردن، گرفتگی (مجرا و غیره) را برطرف کردن، (بانکداری) وصول کردن یا شدن، پایا پای کردن، ناپدید شدن، رفتن، به طور روشن و آشکار، به وضوح، فهماندن
[کامپیوتر] روشن، شفاف، زدودن، واضح، کلید پاک کردن صفحه نمایش تغییر محتوی یک خانه حافظه . - پاک کردن . پاک - 1- صفر کردن یک مدار فلیپ فلات یا خانه ای از حافظه 2- پاک کردن صفحه نمایش . در بسیاری از نسخه های بیسیک فرمان cls صفحه پاک کن است 3- در برخی از مفسرهای بیسیک و سایر محیطهای محاوره ای فرمان CLEAR تمام متغیرها را صفر می کند یا هر حافظه ای را که برای اهداف خاصی تخصیص یافته . آزاد می کند . مانند آرایه ها
[برق و الکترونیک] پاک کردن 1. بر گرداندن عنصر حافظه یا مدار دودویی به حالت از پیش معین که معمولا صفر منطقی است . 2. کلیدی روی ماشینهای حساب که یا کل مسئله و یا فقط آخرین ورودی صفحه کلید را پاک می کند . - پاک کردن، ورودی پاک کننده
[فوتبال] پاک کردن
[نساجی] محلول یکنواخت - خمیر چاپ - فام شفاف رنگ - شفاف - شیشه ای - زلال - صاف
[ریاضیات] آشکار، واضح، حذف
[پلیمر] شفاف