معنی

تبعیت، شهروندان، مردم، ساکنین
سایر معانی: توقیف خلافکار توسط شخص یا اشخاص غیرنظامی و غیرپلیس، باز داشت توسط شهروندان، (معمولا به معنی جمع) شهروندان، مردم شهر یا کشور، شاروندان، اهالی شهر

دیکشنری

شهروندی
اسم
citizenship, citizenryشهروندان
people, public, folk, population, mankind, citizenryمردم
citizens, citizenry, citizenshipساکنین
adherence, subordination, allegiance, citizenship, dependence, citizenryتبعیت

ترجمه آنلاین

شهروندی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.