معنی

(verb transitive) باطراف منتشر کردن، منتشر شدن، گسترش یافتن

دیکشنری

دور گردن
فعل
circumfuseباطراف منتشر کردن
spread, outspread, circumfuse, deployگسترش یافتن

ترجمه آنلاین

طواف شده

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.