chronometer
معنی
زمان سنج، کرونومتر، گاه شمار، وقتنگار، گاه نگار
سایر معانی: (ساعت بسیار دقیق برای زمان سنجی مسابقات و تجربیات علمی و غیره) گاه سنج، ثانیه شمار
[مهندسی گاز] زمان سنج، ثانیه شمار
[زمین شناسی] زمان سنج، ثانیه سنج
[ریاضیات] زمان سنج، کرونومتر
سایر معانی: (ساعت بسیار دقیق برای زمان سنجی مسابقات و تجربیات علمی و غیره) گاه سنج، ثانیه شمار
[مهندسی گاز] زمان سنج، ثانیه شمار
[زمین شناسی] زمان سنج، ثانیه سنج
[ریاضیات] زمان سنج، کرونومتر
دیکشنری
کرونومتر
اسم
timer, chronometer, clock, chronoscopeزمان سنج
stopwatch, chronometerکرونومتر
timepiece, chronometer, chronoscopeگاه شمار
chronometerوقتنگار
chronometerگاه نگار
ترجمه آنلاین
کرنومتر