chatter
معنی
چهچه، پچ پچ، پر حرف بودن، پچ پچ کردن، تندتند حرف زدن، چهچه زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن
سایر معانی: صداهای پی در پی و کوتاه و تند کردن (مثل برخی پرندگان)، جیک جیک کردن (که با چهچه و نغمه فرق دارد)، تند و پی در پی (و اغلب احمقانه) سخن گفتن، تند و بلاانقطاع حرف زدن، تلق تلق کردن، شل بودن و صدا کردن، وراجی، زر زر، سخن سریع و تهی، به هم خوردن دندان ها ( در اثر ترس یا سرما)، چهچه زدن مثل بلبل
[ریاضیات] لرزش
سایر معانی: صداهای پی در پی و کوتاه و تند کردن (مثل برخی پرندگان)، جیک جیک کردن (که با چهچه و نغمه فرق دارد)، تند و پی در پی (و اغلب احمقانه) سخن گفتن، تند و بلاانقطاع حرف زدن، تلق تلق کردن، شل بودن و صدا کردن، وراجی، زر زر، سخن سریع و تهی، به هم خوردن دندان ها ( در اثر ترس یا سرما)، چهچه زدن مثل بلبل
[ریاضیات] لرزش
دیکشنری
پچ پچ
اسم
chatter, whisper, prateپچ پچ
twitter, twittering, warble, chatter, carol, chirrupچهچه
chatter, small talkپر حرف بودن
فعل
chatter, whisperپچ پچ کردن
chatterتندتند حرف زدن
warble, chitter, trill, twitter, chatter, chitterچهچه زدن
chatter, gibberتند و ناشمرده سخن گفتن
ترجمه آنلاین
پچ پچ کردن