روانشناسى : سرى - دمى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(جانور شناسی) سر ریسمانی (زیر شاخه ای از جانوران کوچک و ماهی مانند و طنابدار: cephalochordata)، هر یک از جانوران این زیرشاخه، سرمازه دار
جمجمهنگاره [پزشکی] تصویر پرتونگاشتی از جمجمه
واژههای مصوب فرهنگستان
جمجمهسنج [پزشکی] ابزاری برای اندازهگیری سر
سرپاویسان [جانورشناسی] ردهای از نرمتنتباران که صدف آنها کوچک شده است یا وجود ندارد؛ سر آنها رشد زیادی یافته و چشمهایشان بزرگ است و یک سوهانک (radula) دارند؛ پای ...
دولفین سرپوزهای هویساید [زیستشناسی - علوم جانوری] گونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان که سر آن مخروطی است و پوزه ندارد ...
سرسینه [اقیانوسشناسی] بخشی از بدن برخی از سختپوستان که از به هم پیوستن سر و سینه به وجود میآید
دوسره، دارای دو سر (bicephalic هم می گویند)
موج نگاری مغز سایر معانی: (پزشکی) نوار مغز، برق نگاره ی مغز، مغز نگاشت الکتریکی، منحنی هایی که توسط دستگاه ثبت امواج مغز ثبت شده است [روانپزشکی] الکترو آنسفالوگرام، الکتروآنسفالوگرافی. EEG د ...
(پزشکی) دستگاه نوار مغز، برق نگار مغز، مغز نگار الکتریکی، دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.