candidacy
/kændɪdəsɪː/

معنی

نامزدی، کاندید، داوطلبی
سایر معانی: (برای انتخابات) نامزد بودن، نامزدی (در انگلیس candidature هم می گویند)، کاندید بودن

دیکشنری

نامزدی
اسم
nomination, candidacy, engagement, betrothal, candidature, affianceنامزدی
candidate, candidacy, nomination, postulancyکاندید
candidacy, candidature, candidate shipداوطلبی

ترجمه آنلاین

نامزدی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.