معنی

منحرف کردن، صرف نظر کردن
سایر معانی: دشنام دادن، به زشتی نام بردن (از)، لقب زشت دادن به، ناسزا گفتن، 1- (اقلام یا اسامی را با صدای بلند) خواندن 2- موقوف کردن، کنسل کردن، به هم زدن، به بعد موکول کردن

دیکشنری

تماس بگیرید
فعل
divert, deflect, swerve, bend, call off, avertمنحرف کردن
pass up, betake, withdraw, call off, forbear, forgetصرف نظر کردن