burst
معنی
سایر معانی: منفجر شدن، ترکاندن، پکیدن، کفتن، از هم باز شدن، ترکش، پکش، تلاشی، (در مورد تیراندازی با سلاح های خودکار) رگبار، آتش پی درپی، زدن زیر خنده (یا گریه)، ناگهان بیان کردن، ناگهان و با پویایی رفتن (یا آمدن یا آغازیدن و غیره)، کاملا پر بودن، سرشار بودن (از محبت یا غم و غیره)، تجلی، بیرون ریزی
[عمران و معماری] ترکشی
[کامپیوتر] پشت سرهم ؛ قطاری ؛ پیوسته
[پلیمر] ترکیدن