معنی

خوشه، گروه، دسته کردن، خوشه کردن

دیکشنری

بونک
فعل
fagot, cluster, bundle, bunch, band, bandageدسته کردن
bunch, cluster, trussخوشه کردن

ترجمه آنلاین

دسته بندی شده

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.