[کامپیوتر] شکل حروف تعبیه شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] گروههای تعبیه شده
[زمین شناسی] غیر قابل انتقال، تو کار
[زمین شناسی] تیر گیر دار
[زمین شناسی] سرهم شده، دست سازی شده، دستی ساخته شده
برنامه کاربردی توکار [رایانه و فنّاوری اطلاعات] واحد پردازش مستقلی که یکی از اجزای سازنده روالهای پیچیده است
واژههای مصوب فرهنگستان
آزمونافزار داخلی [علوم نظامی] افزارهای که بهطور دائم در یک دستگاه نصب میشود و برای سنجش آن دستگاه بهصورت مستقل یا مرتبط با سنجشگری دیگر به کار می&zw ...
هوایی، پوچ
مدارک چونساخت [مدیریت - مدیریت پروژه] مجموعۀ اسناد و نقشهها و نمودارهایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند ...
نقشههای چونساخت [مدیریت - مدیریت پروژه] نقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.