brute
معنی
حیوان، جانور، مخلوق، ادم بی شعور و کودن یا شهوانی، بی خرد، بی رحم، سبع، خشن، حیوان صفت، جانور خوی
سایر معانی: زبان بسته، فاقد قدرت تعقل و استدلال، بی شعور، فاقد خود آگاهی و درایت، پوست کلفت، بی احساس و عاطفه، حیوانی، شهوانی، سنگدل، احمق، دد
[سینما] چراغ آرک - نورافکن آرک - آرک
سایر معانی: زبان بسته، فاقد قدرت تعقل و استدلال، بی شعور، فاقد خود آگاهی و درایت، پوست کلفت، بی احساس و عاطفه، حیوانی، شهوانی، سنگدل، احمق، دد
[سینما] چراغ آرک - نورافکن آرک - آرک
دیکشنری
خشن
اسم
animal, brute, beastحیوان
animal, beast, creature, bruteجانور
creature, critter, bruteمخلوق
bruteادم بی شعور و کودن یا شهوانی
صفت
cruel, merciless, brutal, brute, relentless, pitilessبی رحم
rough, harsh, bearish, tough, coarse, bruteخشن
beastly, brutal, bruteحیوان صفت
ferocious, lupine, fierce, brute, murderous, wildسبع
unreasonable, brute, inconscient, insipientبی خرد
bestial, brutal, bruteجانور خوی
ترجمه آنلاین
بی رحم
مترادف
animal ، beastly ، bestial ، bodily ، carnal ، feral ، ferine ، fleshly ، instinctive ، mindless ، physical ، senseless ، swinish ، unthinking