broody
معنی
قابل تخم گذاری، افسرده، متفکر
سایر معانی: کرچ، آماده ی روی تخم خوابیدن (ماکیان)
سایر معانی: کرچ، آماده ی روی تخم خوابیدن (ماکیان)
دیکشنری
مرده
صفت
broodyقابل تخم گذاری
depressed, pensive, gloomy, downbeat, dejected, broodyافسرده
thoughtful, thinking, mindful, contemplative, reflecting, broodyمتفکر
ترجمه آنلاین
جونده