معنی
فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب، رزرو کردن، در کتاب یادفتر ثبت کردن، توقیف کردن
سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، مجموعه ی مطالب مربوط به موضوعی، (جمع) مطلب مورد مطالعه، درس، بسته ی کتاب مانند، رستوران و هتل و هواپیما و غیره) جا رزرو کردن، پیش گزین کردن، (توسط پلیس) تخلف کسی را در دفتر کلانتری ثبت کردن، وابسته به کتاب، کتابی، طبق کتاب، مطالب نوشته شده ی اپرا یا نمایش موزیکال، لیبرتو (در مقایسه با نت های موسیقی)، متن نمایشنامه، (در قمار و مسابقات قماری مثل اسب دوانی) فهرست شرطبندی ها و احتمالات برد و باخت، به عنوان دلال شرط بندی عمل کردن، (خودمانی - رجوع شود به: bookmaker)، مجلد
سایر معانی: (در کتاب های بزرگ) بخشی که خود چند فصل دارد، دستک، دفتر روزانه، موضوع یا مطلب به خصوصی، مجموعه ی مطالب مربوط به موضوعی، (جمع) مطلب مورد مطالعه، درس، بسته ی کتاب مانند، رستوران و هتل و هواپیما و غیره) جا رزرو کردن، پیش گزین کردن، (توسط پلیس) تخلف کسی را در دفتر کلانتری ثبت کردن، وابسته به کتاب، کتابی، طبق کتاب، مطالب نوشته شده ی اپرا یا نمایش موزیکال، لیبرتو (در مقایسه با نت های موسیقی)، متن نمایشنامه، (در قمار و مسابقات قماری مثل اسب دوانی) فهرست شرطبندی ها و احتمالات برد و باخت، به عنوان دلال شرط بندی عمل کردن، (خودمانی - رجوع شود به: bookmaker)، مجلد